دلنوشته دستیار برانکو برای بهرام شفیع

فرزاد حبیباللهی آنالیزور پرسپولیس در صفحه اینستاگرامش متنی برای بهرام شفیع نوشت.
۲۰:۰۰ - ۱۸ مهر ۱۳۹۷
وانانیوز|
متن منتشر شده در صفحه اینستاگرام حبیب اللهی به شرح زیر است:
روبرتو باگیو یا روبرتو باجو؟ بهرام شفیع در میانه جام جهانی نودِ ایتالیا این پرسش را درباره تلفظ نام ستاره ایتالیا طرح میکرد و من و هم-نسلانام در پنج شش سالگی مانده بودیم که این چه پدیدهای است؛ چه جادویی است؛ دریبلهای مارادونا، سیوهای والتر زنگا، شوتهای برمه، حرکات گاسکویین و حتا چالش نام ها؛ کانی گیا یا کانی جیا؟ روبرتو باجو یا روبرتو باگیو؟ پس از جام جهانی، تقاضای ما تازه واردان به کلابِ معتادان فوتبال بالا بود؛ اما عرضه: منتظر یکشنبه شب، تا بهرام شفیع با آب و تاب مژده بدهد که همکارانش در تلاش هستند در پایان برنامه ورزش-و-مردم، چند دقیقه از بازی میلان-اینتر یا مثلا بایرن-شالکه پخش شود؛ با گزارشِ پرهیجانِ شفیع روی هایلایت چند دقیقهای. باید میدیدیم تا فردا در مدرسه سردرگم نباشیم؛ و جام جهانی نود و چهار: زوج شفیع-جهانگیر کوثری. بعضی بازیها چهار صبح به وقت تهران. رومانی-سوئد در یک چهارم نهایی: شوخی کوثری و شفیع یادم است که میگفتند تا سر ظهر یاران هاگی و توماس برولین پنالتی میزنند تا برنده معلوم شود. هر دو صدا، گیرا بود. بعدها انتظار ما از گزارش و تحلیل متفاوت شد، اما در ورود ما به باشگاه معتادان فوتبال، صدای گرم شفیع و کوثری و صالح نیا نقش داشت؛ صداهایی که حالا در حافظه مان آمیخته به هنر فردی کلی بازیکن دهه شصت و هفتاد شمسی ایران ثبت شده؛ صحنههایی از دربیهای تهران، با حرکات عاشوری و پیوس و محمدخانی و عابدزاده و مرفاوی و قلعه نویی و ورمزیار. با آغاز موج پخش زنده بوندسلیگا و سری آ، کم کم تب تماشای هایلایتهای بیات و گزارشهای شفیع با ریتم آهسته کمرنگ شد؛ و حتا با گذشت زمان، برای ما سوال شده بود که ورزش-و-مردم چرا هنوز هست؟ فلسفه وجود و حضورش چیست؟ امشب پس از خواندن خبر درگذشت بهرام شفیع، اما یادِ ورود به باشگاه فوتبالیها افتادم؛ زمانی که شفیع به ما قول میداد اگر بیدار بمانیم، گلهای دربی میلان را میبینیم؛ به شبهایی که اسم یک بازیکن را با چند تلفظ متفاوت به زبان میآورد، اما برای ما شیرین بود؛ که خب بالاخره باجو یا باگیو؟ شبهایی که در یک صحنه از مجموعه پاسکاریهای برزیل، فقط نام رونالدو را به زبان میآورد؛ رونالدو، رونالدو، حالا رونالدو، و گل گل گل؛ و روزی که در دربی سال هفتاد و چهار، دربی سه-یک، دربی ساندرو پُل، بعد از گل ورمزیار از روی پنالتی شفیع بلند گفت: "و تمام... " و من که برگشتم به سوی پدرم و پرسیدم "بابا مگه بازی هنوز ادامه نداره؟ " آقای شفیع در شکلگیری این لحظات و ورود ما به باشگاه فوتبالیها نقش داشت. مرسی و روح تان در آرامش، آقای خوش صدا.
روبرتو باگیو یا روبرتو باجو؟ بهرام شفیع در میانه جام جهانی نودِ ایتالیا این پرسش را درباره تلفظ نام ستاره ایتالیا طرح میکرد و من و هم-نسلانام در پنج شش سالگی مانده بودیم که این چه پدیدهای است؛ چه جادویی است؛ دریبلهای مارادونا، سیوهای والتر زنگا، شوتهای برمه، حرکات گاسکویین و حتا چالش نام ها؛ کانی گیا یا کانی جیا؟ روبرتو باجو یا روبرتو باگیو؟ پس از جام جهانی، تقاضای ما تازه واردان به کلابِ معتادان فوتبال بالا بود؛ اما عرضه: منتظر یکشنبه شب، تا بهرام شفیع با آب و تاب مژده بدهد که همکارانش در تلاش هستند در پایان برنامه ورزش-و-مردم، چند دقیقه از بازی میلان-اینتر یا مثلا بایرن-شالکه پخش شود؛ با گزارشِ پرهیجانِ شفیع روی هایلایت چند دقیقهای. باید میدیدیم تا فردا در مدرسه سردرگم نباشیم؛ و جام جهانی نود و چهار: زوج شفیع-جهانگیر کوثری. بعضی بازیها چهار صبح به وقت تهران. رومانی-سوئد در یک چهارم نهایی: شوخی کوثری و شفیع یادم است که میگفتند تا سر ظهر یاران هاگی و توماس برولین پنالتی میزنند تا برنده معلوم شود. هر دو صدا، گیرا بود. بعدها انتظار ما از گزارش و تحلیل متفاوت شد، اما در ورود ما به باشگاه معتادان فوتبال، صدای گرم شفیع و کوثری و صالح نیا نقش داشت؛ صداهایی که حالا در حافظه مان آمیخته به هنر فردی کلی بازیکن دهه شصت و هفتاد شمسی ایران ثبت شده؛ صحنههایی از دربیهای تهران، با حرکات عاشوری و پیوس و محمدخانی و عابدزاده و مرفاوی و قلعه نویی و ورمزیار. با آغاز موج پخش زنده بوندسلیگا و سری آ، کم کم تب تماشای هایلایتهای بیات و گزارشهای شفیع با ریتم آهسته کمرنگ شد؛ و حتا با گذشت زمان، برای ما سوال شده بود که ورزش-و-مردم چرا هنوز هست؟ فلسفه وجود و حضورش چیست؟ امشب پس از خواندن خبر درگذشت بهرام شفیع، اما یادِ ورود به باشگاه فوتبالیها افتادم؛ زمانی که شفیع به ما قول میداد اگر بیدار بمانیم، گلهای دربی میلان را میبینیم؛ به شبهایی که اسم یک بازیکن را با چند تلفظ متفاوت به زبان میآورد، اما برای ما شیرین بود؛ که خب بالاخره باجو یا باگیو؟ شبهایی که در یک صحنه از مجموعه پاسکاریهای برزیل، فقط نام رونالدو را به زبان میآورد؛ رونالدو، رونالدو، حالا رونالدو، و گل گل گل؛ و روزی که در دربی سال هفتاد و چهار، دربی سه-یک، دربی ساندرو پُل، بعد از گل ورمزیار از روی پنالتی شفیع بلند گفت: "و تمام... " و من که برگشتم به سوی پدرم و پرسیدم "بابا مگه بازی هنوز ادامه نداره؟ " آقای شفیع در شکلگیری این لحظات و ورود ما به باشگاه فوتبالیها نقش داشت. مرسی و روح تان در آرامش، آقای خوش صدا.
منبع: خبرآنلاین
لینک کپی شد
آهن ملل
ارسال نظر